دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی uncrowned )

uncrowned

تلفظ آنلاین

un‧crowned /ˌʌnˈkraʊnd◂/ adjective

uncrown :

بی تاج و تخت کردن، خلع کردن یا شدن

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

See more results:

» uncrowned
» uncrushable
» unction
» unctuous
» unctuously

English Dictionary

un‧crowned /ˌʌnˈkraʊnd◂/ adjective
the uncrowned king/queen of something the person who is thought to be the best or most famous in a particular activity:

the uncrowned king of jazz

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English ▲