unstarted

unstarted adjective. [ʌn'stɑ:tɪd]

unstart :
شکست ناپایدار، علوم هوایی: انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتور مکنده هوا که به طور بارزی با پیدایش ناگهانی موجهای ضربه ای و معکوس شدن انی جریان همراه است
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
unstarted adjective. [ʌn'stɑ:tɪd] M17.
[from UN-1 + started pa. pple of START verb.]
1. Unstartled. Long rare or obsolete. M17.

2. Not started or begun. L19.

[TahlilGaran] English Dictionary


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.