waved

تلفظ آنلاین

waved adjective. [weɪvd]

wave :
موج؛ دست تکان دادن
هیجان، موج رادیویی، خیزاب، فر موی سر، دست تکان دادن، موجی بودن، موج زدن، مهندسی: موج، مهندسی: موج، عمران: موج، معماری: موج، شیمی: موج، نجوم: موج، علوم هوایی: موج، نظامی: موج زدن
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
waved adjective. [weɪvd] M16.
[from WAVE noun, verb1: see -ED2, -ED1.]
1. Having undulated markings. M16.

2. Presenting a wavy outline or appearance, undulating. L16.
b. Heraldry = UNDEE. Now rare. E17.
c. Of a sword, dagger, etc.: having the edge undulated. L17.

3. Botany & Zoology. Having a wavy surface or edge, undulate; having wavy markings. M17.

4. Held high and moved to and fro. L19.

[TahlilGaran] English Dictionary


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.