دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی whirligig )

whirligig

تلفظ آنلاین

whir‧li‧gig /ˈwɜːlɪˌɡɪɡ $ ˈwɜːr-/ noun [countable]

فرفره، گرش، چرخک، (جانور شناسی). سوسکی که روی آب چرخ می خورد، تصور واهی

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

See more results:

» whirligig
» whirling
» whirling mode
» whirlpool
» whirlwind

Synonyms & Related Words

whirligig
[verb]
Synonyms: spin, gyrate, gyre, pirl, pirouette, purl, twirl, whirl

[TahlilGaran] English Synonym Dictionary ▲

English Dictionary

whir‧li‧gig /ˈwɜːlɪˌɡɪɡ $ ˈwɜːr-/ noun [countable]
[Date: 1400-1500; Origin: whirl + gig 'something that turns around very quickly' ( ⇒ gig¹)]
a toy that spins Synonym : top

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English ▲