دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی worked )

worked

تلفظ آنلاین

worked ppl adjective. [wǝ:kt]

شغل؛ کار کردن

وظیفه، عملکرد، نوشتجات، آثار ادبی یا هنری، (درجمع) کارخانه، استحکامات، موثر واقع شدن، عملی شدن، عمل کردن، مهندسی: قطعه کار، مهندسی: کار، معماری: کار، بازرگانی: کوشش، علوم هوایی: انتقال انرژی برابر حاصلضرب نیرو در جابجایی نقطه اثر آن

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

See more results:

» worked
» worked out
» worked up
» worked up a thirst
» worker

English Dictionary

worked ^[1]
worked ^[2]

worked ppl adjective. [wǝ:kt] L16.
[pa. pple of WORK verb: see -ED¹.]
I. gen.
1. That has been worked. Later also foll. by -out, -up, etc. L16.
worked to DEATH.
Daily Telegraph Miners..voted not to go on strike, not even over closure of worked-out pits.
■ J. Wilson He got all worked up and started shouting and swearing.

[TahlilGaran] English Dictionary ▲

worked
II. spec.

2. Executed or ornamented with needlework, engraving, etc. M18.

3. Archaeology. Of a flint etc.: artificially shaped or fashioned. M19.

[TahlilGaran] English Dictionary ▲