دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی feint )

feint

1100 vocabularyGRE vocabulary

feint /feɪnt/ noun [countable]
feint verb [intransitive and transitive]

فریفتن با حرکت دروغین، حرکت از میله بالا به میله پایین، نوعی درو در خرک، حمله ظاهری یا دروغین، ظاهرسازی کردن در عملیات، تظاهر به عملیات، تظاهرات، حرکت فریبنده، نمایش دروغی، تظاهر، فریب، (نظ). حمله خدعه امیز، وانمود کردن، ورزش: حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف، مانور انفعالی، علوم نظامی: عملیات دروغین

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

Synonyms & Related Words

feint
[noun]
Synonyms: trick, gambit, jig, maneuver, play, ploy, ruse, stratagem, whizzer, wile

[TahlilGaran] English Synonym Dictionary ▲

English Dictionary

feint ^[1]
feint ^[2]

I. feint¹ /feɪnt/ noun [countable]
[Date: 1600-1700; Language: French; Origin: feinte, from Old French feindre; ⇒ feign]
a movement or an attack that is intended to deceive an opponent, especially in boxing

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English ▲

II. feint² verb [intransitive and transitive]
to pretend to hit someone in boxing

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English ▲