دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی overcrowding )

overcrowding

o‧ver‧crowd‧ing /ˌəʊvəˈkraʊdɪŋ $ ˌoʊvər-/ noun [uncountable]

overcrowd :

انبوه شدن، بسیار شلوغ کردن، ازدحام کردن

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

English Dictionary

o‧ver‧crowd‧ing /ˌəʊvəˈkraʊdɪŋ $ ˌoʊvər-/ noun [uncountable]
[Word Family: noun: crowd, overcrowding; adjective: crowded, overcrowded; verb: crowd]
when there are too many people or things in one place
relieve/ease/reduce overcrowding

There are plans to relieve overcrowding in the village.

the prison’s chronic overcrowding problem

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English ▲