filler
fill‧er /ˈfɪlə $ -ər/ noun [uncountable and countable]
ماده پرکننده، فیلر، گرد سنگ، خاکه سنگ، خرج، ماده پر کننده، محتوی، پر کننده، بتونه، میله استحکام، پرکننده، مال بند اسب، علوم مهندسی: گووه پرکننده برای اتصال کام و زبانه، کامپیوتر: پرکننده، عمران: پرکننده، معماری: نرمه سنگ، شیمی: پرکننده، علوم هوایی: پر کننده، علوم نظامی: خرج تلاش
▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼
Advanced Persian Dictionary الکترونیک: پرکننده،
کامپیوتر: پرکننده،
شیمی: ماده پرکننده، گووه پرکننده برای اتصال کام و زبانه،
علوم مهندسی: پر کننده،
هواپیمایی: فیلر، گرد سنگ، خاکه سنگ، نرمه سنگ،
معماری: خرج، ماده پر کننده، محتوی، خرج تلاش،
علوم نظامی: پرکننده،
عمران: پر کننده، بتونه، میله استحکام، پرکننده، مال بند اسب
[TahlilGaran] Persian Dictionary ▲
Synonyms & Related Words filler[noun]Synonyms: padding, makeweight, stopgap
[TahlilGaran] English Synonym Dictionary ▲
English Dictionary fill‧er /ˈfɪlə $ -ər/
noun [uncountable and countable] [
Word Family: noun:
fill,
refill,
filling,
filler;
verb:
fill,
refill;
adjective:
filling]
1. British English a substance used to fill cracks in wood, walls etc, especially before you paint them
2. stories, information, pictures etc that are not important but are used to fill a page in a newspaper or magazine
[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English ▲