دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی impanated )

impanated

impanated adjective. [ɪm'peɪnǝtɪd] Long rare.

آمیخته بنان، داخل نانی که درشام خداوندبا عشا ربانی میخورند

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

See more results:

» impanated
» impanation
» impanel
» imparadise
» imparisyllabic

English Dictionary

impanated adjective. [ɪm'peɪnǝtɪd] Long rare. L16.
[from medieval Latin impanat- (see IMPANATION) + -ED¹.]
= IMPANATE.

[TahlilGaran] English Dictionary ▲