دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی inbreak )

inbreak

inbreak noun. ['ɪnbreɪk] rare.

تاخت و تاز، هجوم، تهاجم، تاراج، غارت، تجاوز، تعدی، دست اندازی

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

See more results:

» inbreak
» inbreathe
» inbred
» inbreed
» inbreeding

English Dictionary

inbreak noun. ['ɪnbreɪk] rare. L17.
[from IN adverb + BREAK noun¹, after outbreak.]
An invasion, a forcible entry.
Also
■ inbreaking noun M17.

[TahlilGaran] English Dictionary ▲