incisal

incisal adjective. [ɪn'sʌɪz(ǝ)l]

incise :
بریدن، کندن، چاک دادن، شکاف دادن، حجاری کردن
incise (to) :
بریدن، کنده کاری کردن، چاک دادن، معماری: شکاف دادن
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
incisal adjective. [ɪn'sʌɪz(ǝ)l] E20.
[from INCIS(OR + -AL1.]
Dentistry. Designating or pertaining to the cutting edge of an incisor or a canine tooth.

[TahlilGaran] English Dictionary


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.