دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی overbalanced )

overbalanced

تلفظ آنلاین

overbalance :

سنگین تر بودن از، چربیدن بر، چیز نامساوی

بیشی، افزونی، زیادتی، زیادی

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

See more results:

» overbalanced
» overbalancing
» overbear
» overbearing
» overbearingly

Synonyms & Related Words

overbalanced
[adjective]
Synonyms: lopsided, asymmetric, disproportionate, irregular, nonsymmetrical, off-balance, unbalanced, unequal, uneven, unsymmetrical

[TahlilGaran] English Synonym Dictionary ▲