دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی predetermine )

predetermine

تلفظ آنلاین

قبلا مقدر کردن، قبلا تعیین کردن

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

See more results:

» predetermine
» predetermined
» predetermined variables
» predeterminer
» predial

Synonyms & Related Words

predetermine
[verb]
Synonyms: predestine, foredestine, foreordain, predestinate, preordain, premeditate, forethink, precogitate, destine, determine, doom (to), fate, preform

[TahlilGaran] English Synonym Dictionary ▲

English Dictionary

See main entry: predetermined

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English ▲