shafted

shafted adjective. ['ʃɑ:ftɪd]

shaft :
محور (پروانه)، تنه (ستون)، بدنه (ستون)، شفت، محور استوانه ای، میله، محور، استوانه، بدنه، چوبه، قلم، سابقه، دسته، چوب، چاه، دودکش، بادکش، نیزه، خدنگ، گلوله، ستون، تیرانداختن، پرتو افکندن، مهندسی: محور، عمران: میله استوانه ای، معماری: میله ستون میله چاه، نظامی: محور انتقال دهنده نیرو، علوم دریایی: محور
shaft (ment) :
بدنه چوب، قسمت باریک چوب هاکی، قسمت استوانه ای شکل و قابل انحنای چوب گلف دسته پاروی کوتاه، ورزش: بدنه تیر
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
shafted adjective. ['ʃɑ:ftɪd] L16.
[from SHAFT noun + -ED2.]
1. Heraldry. Of a spear, arrow, etc.: having the shaft of a specified tincture. L16.

2. Having a shaft or handle. Chiefly as 2nd elem. of comb. M17.

3. Architecture. Ornamented with or resting on shafts. E19.

4. Ornithology. As 2nd elem. of comb.: having the shafts of the feathers of a specified colour, character, or number. E19.

[TahlilGaran] English Dictionary


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.