squashed

تلفظ آنلاین

squashed /skwɒʃt $ skwɑːʃt, skwɒːʃt/ adjective

squash :
له کردن
کوبیدن و نرم کردن، خفه کردن، شربت نارنج، افشره نارنج، (گیاه شناسی). کدو، کدوی رشتی، کدو مسما، ورزش: پرتاب بدون تحرک زیاد، اسکواش
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
squashed /skwɒʃt $ skwɑːʃt, skwɒːʃt/ adjective

1. broken or made flat by being pressed hard:
squashed tomatoes

2. [not before noun] in a space that is too small:
I was squashed between Jan and Dave in the back seat.

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.